🎎 پرنسس جامیونگ 🎎

پارت 4
ادامه مطلب .. میخواستم بدونم پارت 3 بخش 2 تو وب هست ؟
🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎🎎
فرمانروا : بانو کیم کجاست ؟
ندیم هان : رفتن چون پدرشون کارشون داشت فکر کنم ماموریت دارن
فرمانروا : فقط تو 20 سالگی ماموریت انجام میده ؟
می سول سو : بله عالیجناب در حدی که میتونه با شما مبارزه کنه . شمشیر زنی رو از خودم یاد گرفت 😊
فرمانروا : بعدا خواهرت رو بیار . باشه !
می سول سو : چشم قربان 🙂
6 ساعت بعد
بانو کیم : ماموریت تو ناکرانگ ؟!
ایل گوک : بله دخترم
بانو کیم : ممنونم پدر جان 🥹
هانگوگ : بانوی من بانوی
باید برید قصر . فرمانروا کارتون دارن
بانو کیم : آها . پدر جان خدانگهدارتون
ایل گوک : مواظب خودت باش !
بانو کیم : چشم
اونا میرن تو قصر و پیش فرمانروا
فرمانروا : ازت میخوام باهام مبارزه کنی
بانو کیم : چییییی! من با شما ؟
فرمانروا : بله با من . ندیم هان همه وزرا رو جمع کن تو محوطه ی قصر
ندیم هان : چشم
فرمانروا : خب بانو کیم لباس رزم به تن کن
بانو کیم : چشم 😔
بانو کیم ناچارا مجبور میشه اون کار رو کنه
به فکر این می افته که میتونه خودی نشون بده
فرمانروا : بانو کیم یا بهتره بگم جاسوس اعظم
با من مبارزه میکنه خب جاسوس اعظم بیا جلو
بانو کیم : من که آماده آماده ام.
بانو کیم تونست فرمانروا رو شکست بده
موهیول : تو جاسوس ما تو کشور ناکرانگی
بانو کیم : متوجه شد
فرمانروا : فردا تو جلسه وزرا آماده میشی
بانو کیم : چشم سرورم
صبح روز بعد
فرمانروا : همونطور که همتون دیدین دیروز بانو کیم من رو شکست داد خب بانو کیم یا جاسوس اعظم میتونی بیای
بانو کیم : بله قربان . ممنونم از لطفتون
فرمانروا : تو میری تو ناکرانگ
و شهروند اونجا میشی و میری جاسوسی میکنی
خب بچه ها ببخشید که کم دادم . لایک فراموش میشی